۲ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

چوب حراج حامیان حقوق حیوانات به انسانیت

عصر روز گذشته برای تهیه گزارشی به شهرک دامشهر قم در کیلومتر 13 جاده قم – جعفریه رفتم. پیش از حرکت نیز با کسی که فیلم‌هایش از درگیری افرادی که خود را به دروغ حامی حقوق حیوانات می‌دانند هماهنگ کرده بودم و دقایقی را نیز با او همراه شدم.

پیشینه‌ای درباره دامشهر و اهمیت آن

ابتدا بهتر است اطلاعاتی راهبردی را پیرامون شهرک صنعتی دامشهر مرور کنیم. شهرک دامشهر که به پرورش انواع حیوانات گوناگون از گوسفند، گاو، اسب و حتی برخی برای پرورش شترمرغ استفاده می‌شود اختصاص دارد. البته عمده حیواناتی که در این شهرک صنعتی می‌توانیم پیدا کنیم، گاو و گوسفند هستند. تعداد بسیار بالایی از دامداران، کاروانسرادارها و باسکول‌دارها در این شهرک صنعتی راهبردی نبض قیمت گوشت از قم تا برخی شهرها و استان‌های مرزی مانند خراسان رضوی یا سیستان و بلوچستان و حتی پایتخت یعنی تهران را برعهده دارد. بنابراین اگر روزی این شهرک از نظر تولید با اختلال روبرو شود، شاهد گرانی‌ها یا گسترش بیماری‌های دام و طیور از این مبداء خواهیم بود.

شهرک دامشهر در گذشته چسبیده به شهر مقدس قم بود. نام برخی محلات مانند قلعه کامکار یا قلعه صدری برگرفته از قلعه‌های گوسفنددارانی است که در این مناطق بوده‌اند. به‌مرور زمان در دهه هفتاد تمام این قلعه‌ها و گوسفندداران به کیلومتر 13 جاده قم – جعفریه در ۶۶۴ هکتار انتقال یافتند. مهم‌ترین دلیلی که قم چنین قطب مهم اقتصادی و صنعتی را در اختیار دارد، حضور ایلات عشایری مانند ایل شاهسون و برخی طایفه‌های عشایری مانند لرها است که در زمان رضا پهلوی به قم تبعید شدند. حتی امروزه برخی از طویله‌های قدیم گوسفندی را می‌توان در محله‌های مختلف قلعه کامکار پیدا کرد که هر کدام نزدیک به 60 سال قدمت دارند.

بررسی نظر اسلام درباره سگ

شرع اسلام استفاده از سگ را در صورتی که استفاده عقلایی داشته باشد، حلال می‌داند. نجس بودن سگ نیز دلیلی بر پست بودن و مذموم بودن نفس آن حیوان نیست و دلیلی فراتر از عقل انسان‌ها دارد که برخی از آن دلایل توسط متخصصان روان‌شناسی و جامعه‌شناسی تا متخصصان دامپزشکی و حتی متخصصان محیط زیست به تفصیل بحث شده است.

نیروی انتظامی تا هلال احمر که از نهادهای جمهوری اسلامی هستند که هر دو ادعای اسلامی بودن دارند، به‌صورت شرعی و قانونی از سگ استفاده یا آن را خرید و فروش می‌کنند. آیا اگر اسلام سگ را بد می‌دانست این نهادها به خود اجازه خرید و فروش این حیوان را می‌دادند؟

اما اسلام سگ‌های ولگردی که به تأیید تمام متخصصان دامپزشکی داخلی و خارجی دارای بیماری‌های مهلک و خسارت‌بار هستند را اجازه خرید و فروش و همچنین درمان پزشکی آن‌ها را نمی‌دهد. البته هیچ کس حق کشتن سگ را ندارد و اگر کسی بخواهد چنین کاری کند، مرتکب گناه می‌شود. به همین دلیل نهادهای قانونی و دادستانی تنها مجوز جمع آوری این حیوانات را به نهادهای مربوطه صادر می‌کند. اسلام کشتن سگ و حیوانات غیرموذی را عملی غیرانسانی می‌داند.

 

سگ‌ها در دامشهر چه می‌کنند؟

حضور این ایلات و داشتن سگ‌های گله برای جلوگیری از حمله حیوانات وحشی مانند شغال و گرگ که اطراف قم هستند، مهم‌ترین علتی بود که بعد از تأسیس شهرک دامشهر نیز، برخی از قلعه‌داران و کاروانسرادارها اقدام به تربیت سگ‌ها برای نگهبانی از قلعه‌ها کنند تا هم جلوی دزدی‌ها و هم حمله حیوانات وحشی گرفته شود؛ اما به مرور زمان، به دلیل عدم رعایت برخی از نکات مثل بیرون انداختن لاشه حیوانات مردار گاو و گوسفند باعث شد تا آرام آرام سگ‌ها در این محلات بیشتر شوند و جولان بدهند. 

مسؤولان مربوطه شهرک دامشهر در گذشته در موعدهای خاصی مرتب تلاش می‌کردند از ازدیاد نسل این سگ‌ها جلوگیری کنند؛ اما متأسفانه در چند سال اخیر با ترک این اقدام، باعث گسترش حجم سگ‌ها در این منطقه شدند. صحیح است که قدیم شهرک دامشهر دیواری نداشت؛ اما از اوایل دهه نود، مدیریت شهرک دامشهر اقدام به ایجاد یک دیوار محافظتی کرد. از طرفی کلانتری دامشهر و نیروی انتظامی به‌ویژه پلیس آگاهی برای جلوگیری از سرقت و پیگیری سرقت‌ها، به میدان آمده‌اند و گزارشات و اتفاقات بسیار خوبی در پیگیری صحیح پرونده‌ها از سوی نیروی انتظامی وجود دارد.

شاید برخی گمان کنند این سگ‌ها برای جلوگیری از حمله حیوانات وحشی هستند، یا می‌توانند جلوی دزدی‌ها را بگیرند؛ اما هیچ گزارش سرقتی وجود ندارد که یک سگ ولگرد در این منطقه توانسته جلوی سارقی را بگیرد و یا از طرفی وجود دیوارهای حفاظتی باعث می‌شود که حمله گرگ و دیگر حیوانات درنده به‌طور کلی امکان پذیر نباشد. بنابراین استفاده حضور سگ‌های ولگرد در این منطقه از نظر عقلایی هیچ نوع استفاده‌ای ندارد.

خسارت جبران ناپذیر حضور سگ‌ها برای دامداران و صنعت غذایی کشور

از طرفی تعداد زیادی از بیماری‌هایی که میان سگ، دام و طیور و انسان‌ها مشترک است در کنار خطراتی که سگ برای انسان به‌همراه دارد، می‌تواند دلایل کافی برای جمع آوری این حیوانات از این منطقه باشد. بیماری‌های انگلی و قارچی که سگ‌ها به دام و طیور منتقل می‌کنند درصورت یک اشتباه پزشکی و بهداشتی می‌تواند منجر به انتقال آن بیماری به انسان‌ها شود. از طرفی جان انسان‌ها در برابر جان سگ بسیار پر ارزش و پر اهمیت‌تر است. جای سؤال اینجاست که چطور عده‌ای در لباس حمایت از حقوق حیوانات راضی به کشته شدن دو کودک یا حمله سگ‌ها به انسان‌ها می‌شوند؛ اما اجازه کنترل جمعیت را نمی‌دهند.

از طرفی مرگ و میری که ممکن است با حضور سگ‌ها برای دام و طیور ایجاد شود، می‌تواند مبالغ سنگینی به هر دامدار خسارت وارد سازد که بسیار قابل توجهی خواهد بود. پرسش اساسی اینجاست که چرا با این وجود که حامیان حقوق سگ‌ها می‌دانند از نظر عقلایی کمترین بهره و سودی از حضور سگ‌ها در این منطقه برای اهالی آن حاصل نمی‌شود، باز بر ادامه و استمرار حضور سگ‌ها در این منطقه اصرار دارند؟ 

نقطه اشتراک مخالفین افراطی واکسن با حامیان افراطی سگ‌ها

به نظر من شبیه‌ترین جماعت به کسانی که امروز خودشان را طرفدار حقوق سگ‌ها می‌دانند، جماعتی هستند که پرچم مخالفت با واکسن و متخصصین بهداشتی را برداشته‌اند. هر دو گروه منافع سنگینی دارند که آن‌ها را چنین وا می‌دارد از زندگی خود بزنند و برای یک حیوان، چنین به میدان بیایند. وجه دیگر هر دو گروه این است که انسانیت را فراموش کرده‌اند و به هوای منافع خود به‌راحتی جان انسان‌ها را بازیچه قرار می‌دهند. باید هم جریان افراط و هم جریان تفریط در هر ماجرایی شناخته شود.

خطاب به حامیان افراطی سگ‌ها...

سخن پایانی باشد برای حامیان حقوق حیوانات، اگر شما واقعاً دلسوز حقوق آن‌ها هستید، به جای تقابل، نظارت کنید و مراتب را با رئیس سازمان پسماند هر شهر که مسؤولیت و وظیفه جمع آوری سگ‌ها را برعهده دارند و پس از انجام فرایندهای دامپزشکی و قانونی اقدام به قبول مسؤولیت و تعهد سگ‌ها از شهرداری‌ها کنند. قطعاً هر حرکتی غیر از این می‌تواند نوید دهنده نیت‌های نادرستی در پشت پرده حمایت از حقوق سگ‌ها باشد.

محمدحسین کتابی

سینماگران سیاه‌نما "مرد بازنده" هستند

این یادداشت در خبرگزاری رسا منتشر شده است: یکی از ضرب المثل‌های مشهور درباره زمانی که یک شاعر و گوینده حرفی برای گفتن ندارد، این است که می‌گویند وقتی قافیه به تنگ آید، شاعر به جفنگ آید. به‌حق می‌توان امروز این ضرب المثل را درباره سینماگرانی همچون محمدحسین مهدویان که به دنبال سیاه نمایی چه در دستگاه امنیتی و چه امثال هومن سیدی و محمد کارت که به دنبال سیاه نمایی در درون جامعه هستند اطلاق کرد.

آن‌ها دیگر به قدری دستانشان از ابداع و نوآوری خالی شده است که کارهایشان هر روز تکراری‌تر از دیروز می‌شود. انگار نویسنده و کارگردان حال تنظیم میزانسن‌ها و دکوپاژ‌های جدیدتر و بهتر را ندارند. حتی انگار نویسنده‌ها نیز حال ابداع داستان‌ها و روایت قصه‌های جدیدتر را به خود نمی‌بینند. جواد عزتی در فیلم مرد بازنده محمدحسین مهدویان، همان جواد عزتی در فیلم شنای پروانه است. جواد عزتی در فیلم شنای پروانه، فردی را که پشت پرده قتل همسر برادرش است را بعد از ماجرا‌های فراوان اکشن پیدا می‌کند؛ اما باعث نجات برادر خود نمی‌شود و افرادی که در این قتل دست داشته‌اند را نیز می‌بخشد. همچنان او در فیلم مرد بازنده، به‌عنوان یک افسر آگاهی به دنبال قاتل یکی از پرونده‌ها است و وقتی قاتل اصلی را پیدا می‌کند او را به حال خود رها می‌کند.

سینماگران سیاه‌نما

مهدویانِ نوآور با داستان‌های امیدبخش به‌همراه حاج احمد متوسلیان ایستاده در غبار دوست داشتنی‌تر است!

منکر نوآوری نباید بود؛ استفاده مهدویان از سبک فیلم برداری مخصوص خود که از آخرین روز‌های زمستان شروع شد، به ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز رسید و در لاتاری نشان داد که می‌توان در قصه‌های دهه ۹۰ نیز از این سبک استفاده کرد؛ اما استفاده آن در فیلم مرد بازنده نشان داد که این آخرین ذوق هنری مهدویان در روایت‌گری به این سبک است. همراه با داستانی که شاید تکراری نباشد؛ اما اسلوب این داستان را در ده‌ها فیلم مختلف به تماشا نشسته‌ایم. فیلم‌هایی که هر کدام یک روایت مشترک، یک ریتم و یک پیام دارند.

دکتر پیمان جبلی، ریاست محترم صداوسیما در اقدامی قابل توجه و تحسین برانگیز در ابتدای دوران ریاست خود، اعلام کرد که تولید برخی از سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی به دلیل داشتن پایان باز یا داستان‌های تکراری توسط ایشان ممنوع اعلام شد و حتی از برخی از این آثار نام برده شد تا تولید آن‌ها متوقف گردد.

سینماگران سیاه‌نما

امروز نیز بخشی از ژانر‌های تولید سینمایی در وضعیتی قرار دارد که علاوه بر داستان‌هایی با پایان باز، به سیاه نمایی از وضعیت ایران می‌پردازد. بدتر از همه این‌ها، وجود یک الگوی تکراری در تولید آن‌هاست. الگویی که به جز تزریق ناامیدی، هیچ پیام مفید و مثبت دیگری برای مخاطب به همراه ندارد.

قابل توجه است آثار فاخر و ارزشمندی نیز وجود دارد که در این میان قربانی آثار فاخر می‌گردد. آثار فاخری همچون «موقعیت مهدی» یا «دیدن این فیلم جرم است» با وجود مخاطبانی حتی فراتر از قشر مذهبی و حزب اللهی نشان داده‌اند که ساخت خوب با روایتی جذاب به‌همراه ابداع در روش تولید فیلم‌ها می‌تواند مخاطب را به پای کار بنشاند.

البته این آسیب بزرگی بود که از مدیریت دولت‌های قبل در حیطه فرهنگ به یادگار مانده است. اینکه همیشه باید آثار فاخر توسط این مدیریت‌ها به استهزاء گرفته شود و آثار ضعیفی همچون مغز‌های کوچک زنگ زده، شنای پروانه، قورباغه، درخت گردو و مرد بازنده مورد اقبال باشند.

سبک فیلم برداری مرد بازنده از همان ابتدا، سبک فیلم برداری محمدحسین مهدویان را به مخاطب القا می‌کند. این به نوبه خود خوب است که مهدویان توانسته است در این سبک فیلم برداری برای خود شناسنامه‌ای درست کند. حتی مهدویان توانسته با استفاده از برخی صحنه‌های اکشن درگیری مانند صحنه تعقیب و گریز سرهنگ خسروی و یکی از متهمین پرونده، کمی از اکشن بودن سینمای هالیوود را به درون سینمای داخل بیاورد؛ اما شکل و شیوه پایان یافتن فیلم به شکل پایان باز به همان سبک و سیاقی که ماجرای نیمروز دو به پایان رسید، مخاطب را آزار می‌دهد.

سینماگران سیاه‌نما می‌توان به این لبخند گفت «لبخند سردرگم ساز»

وقتی مخاطب دنبال این پاسخ می‌گردد که آیا سرهنگ خسروی می‌تواند جلوی این مافیای امنیتی اقتصادی را بگیرد یا نه و سرهنگ خسروی یا همان صادق در ماجرای نیمروز با همان لبخند و خنده تمسخر آمیز همیشگی، مخاطب را با پرسش ابهام آمیزش تنها می‌گذارد.

اگر مخاطب بخواهد خودش به این سؤال پاسخ بدهد، به پاسخ درست و روشنی نخواهد رسید و همین تنها گذاشتن مخاطب در پاسخ به سؤالاتی چنین با اهمیتی نوعی ناجوانمردی در حق مخاطب است. تصمیم‌گیران سینمای ایران و تهیه کنندگان باید درباره فیلم‌های این چنینی تجدیدنظر کنند. مرد بازنده اصلی این سینما، تهیه کنندگانی هستند که به چنین داستان‌ها و فیلم‌های ضعیفی بهای ساخت می‌دهند. شاید کارگردانِ موقعیت مهدی در جمع آثار مهدویان حلقه مفقوده‌ای بود که به کاهش و افت آثار مهدویان منجر شد.

محمدحسین کتابی

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
موضوعات